دانلود آهنگ مهیار ام آر و علی فخار ساعت 5
امروز برای شما دانلود آهنگ مهیار ام آر و علی فخار ساعت 5 را آماده کردیم تا از گوش دادن به آن لذت ببرید
پخش این آهنگ بصورت آنلاین
متن آهنگ مهیار ام آر و علی فخار ساعت 5
────┤ ♩♪♫♪♩♫♪♩♫♪♩ ├────
خبرت هست که از خویش؛ خبر نیست مرا
گذری کن که ز غم؛ راه گذر نیست مرا…
گر سرم در سره سودات رود، نیست عجب
سره سودای تو دارم غم سر نیست مرا
منو یه مشت خاطره؛ که داره روحمو میخوره…
تهِ بن بستی که توش، دله از دلهره پره
همه صبحامم با یه قرص استارت میشه که تسکین این سر درد همیشگیمه
کله ساعتام مُک؛ فکر توئه توی قمار رابطمونم، بُرد باتوئه…
دست رو هرکیم گذاشتیم؛ از شانس ما یا سگ داشت یا اینکه رزومش گوهه
یبار یادمه انتخاب درست داشتم،یه چشایی داشت،مثه دلش روشن
انقده جفت بودیمو همو میخواستیم، که حاضر بودیم چشم همه حسودا کور شن
تا یه پلک زدیم؛زمونه ورق خورد؛ یه روز بارونی بود عاشقانه درکل
من گیر میدادم به طرز راه رفتنش
اونم جفت پا میرفت تو آب که منو خیس کنه…
دمه غروب بود،حدود ساعت پنج،سره آخر خیابونی که باید میرفت
گذری کن که ز غم؛ راه گذر نیست مرا…
گر سرم در سره سودات رود، نیست عجب
سره سودای تو دارم غم سر نیست مرا!
هنوزم روزای بارونی؛ میرم پیاده روی…
درست همونجا،سره همون خیابونی که تورو گرفت ازمو منو گذاشت تنها
هرطرف میچرخه سرم،میبینمت اونجا
کیو نفرین کنم سر کی داد بکشم؟
کارم شده فقط تا صبح، سیگار بکشم!
یه افسرده ی عصبیم توی اجتماع،با انگشت نشونم میدن میگن معتادو نگا!
داداش فرار نکن ازم، من دیوونه نیستم!
منم یکی مثه همه، اونا عاشق نیستن…
شده بالشت زیر سرت سنگ قبر باشه؟
شده جای عشقت بزنی بغل مزارش!؟
────┤ ♩♪♫♪♩♫♪♩♫♪♩ ├──── آهنگ مهیار ام آر و علی فخار ساعت 5
گذری کن که ز غم؛ راه گذر نیست مرا…
گر سرم در سره سودات رود، نیست عجب
سره سودای تو دارم غم سر نیست مرا
منو یه مشت خاطره؛ که داره روحمو میخوره…
تهِ بن بستی که توش، دله از دلهره پره
همه صبحامم با یه قرص استارت میشه که تسکین این سر درد همیشگیمه
کله ساعتام مُک؛ فکر توئه توی قمار رابطمونم، بُرد باتوئه…
دست رو هرکیم گذاشتیم؛ از شانس ما یا سگ داشت یا اینکه رزومش گوهه
یبار یادمه انتخاب درست داشتم،یه چشایی داشت،مثه دلش روشن
انقده جفت بودیمو همو میخواستیم، که حاضر بودیم چشم همه حسودا کور شن
تا یه پلک زدیم؛زمونه ورق خورد؛ یه روز بارونی بود عاشقانه درکل
من گیر میدادم به طرز راه رفتنش
اونم جفت پا میرفت تو آب که منو خیس کنه…
دمه غروب بود،حدود ساعت پنج،سره آخر خیابونی که باید میرفت
گذری کن که ز غم؛ راه گذر نیست مرا…
گر سرم در سره سودات رود، نیست عجب
سره سودای تو دارم غم سر نیست مرا!
هنوزم روزای بارونی؛ میرم پیاده روی…
درست همونجا،سره همون خیابونی که تورو گرفت ازمو منو گذاشت تنها
هرطرف میچرخه سرم،میبینمت اونجا
کیو نفرین کنم سر کی داد بکشم؟
کارم شده فقط تا صبح، سیگار بکشم!
یه افسرده ی عصبیم توی اجتماع،با انگشت نشونم میدن میگن معتادو نگا!
داداش فرار نکن ازم، من دیوونه نیستم!
منم یکی مثه همه، اونا عاشق نیستن…
شده بالشت زیر سرت سنگ قبر باشه؟
شده جای عشقت بزنی بغل مزارش!؟
────┤ ♩♪♫♪♩♫♪♩♫♪♩ ├──── آهنگ مهیار ام آر و علی فخار ساعت 5
