دانلود آهنگ محمد شهریاری یادگار
امروز برای شما دانلود آهنگ محمد شهریاری یادگار را آماده کردیم تا از گوش دادن به آن لذت ببرید
پخش این آهنگ بصورت آنلاین
متن آهنگ محمد شهریاری یادگار
────┤ ♩♪♫♪♩♫♪♩♫♪♩ ├────
به سبوی می پرستان که شده خمارِ دستت
بکشم مدام ساقی به سر،انتظارِ دستت
سر زلف خود گرفتی و نگفتی،این دل مست
گذرد چگونه سالم ز دو آبشارِ دستت
تو به تیغ آبدارت قدمی بزن به صحرا
که هزار لاله روید سحر از بهارِ دستت
دل تاب خورده من نشود ز زانویت صاف
مگر آنکه مثل تیغت بشود دچار دستت
سرور علی و ساقی کوثر علی و شافع محشر علی و فاتح
خیبر علی و نفس پیمبر و از همه برتر بر همه رهبر
در مسجدی گدایم که تو در رکوع باشی
به خرابه ای خرابم که رسد انارِ دستت
به دل و به دیده ی من اثری نماند الا
دوسه یادگار پایت، دو سه یادگار دستت
بگذار خار باشم که به دامنت بچسبم
نه چو خاتمی كه از لطف رود از دیار دستت
مپسند همچو میثم بشوم به نخل راضی
خوشم آن زمان که رقصد سر من به دار دستت
والا علی و عالی اعلا علی و شافع فردا علی و همسر
زهرا علی و غالب الاعدا علی و آیت العظمی و سید و مولا
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
مگر آنکه بازجوید رهی از حصار دستت
چو یتیم بی نوایی بنشسته ام به راهی
که به کوی مویم افتد نفسی گذار دستت
اگر از فراق زهرا کمرت شکست والله
نشنیده و نبیند کسی انکسار دستت
تو به شانه ی (غریبت) بگذار دست خود را
که زمین و آسمان ها نکشند بار دستت
به خدا ردیف شعرم شده بود چشمت اما
چه کنم كه طبع وحشی شد امیدوار دستت
────┤ ♩♪♫♪♩♫♪♩♫♪♩ ├──── آهنگ محمد شهریاری یادگار
بکشم مدام ساقی به سر،انتظارِ دستت
سر زلف خود گرفتی و نگفتی،این دل مست
گذرد چگونه سالم ز دو آبشارِ دستت
تو به تیغ آبدارت قدمی بزن به صحرا
که هزار لاله روید سحر از بهارِ دستت
دل تاب خورده من نشود ز زانویت صاف
مگر آنکه مثل تیغت بشود دچار دستت
سرور علی و ساقی کوثر علی و شافع محشر علی و فاتح
خیبر علی و نفس پیمبر و از همه برتر بر همه رهبر
در مسجدی گدایم که تو در رکوع باشی
به خرابه ای خرابم که رسد انارِ دستت
به دل و به دیده ی من اثری نماند الا
دوسه یادگار پایت، دو سه یادگار دستت
بگذار خار باشم که به دامنت بچسبم
نه چو خاتمی كه از لطف رود از دیار دستت
مپسند همچو میثم بشوم به نخل راضی
خوشم آن زمان که رقصد سر من به دار دستت
والا علی و عالی اعلا علی و شافع فردا علی و همسر
زهرا علی و غالب الاعدا علی و آیت العظمی و سید و مولا
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
مگر آنکه بازجوید رهی از حصار دستت
چو یتیم بی نوایی بنشسته ام به راهی
که به کوی مویم افتد نفسی گذار دستت
اگر از فراق زهرا کمرت شکست والله
نشنیده و نبیند کسی انکسار دستت
تو به شانه ی (غریبت) بگذار دست خود را
که زمین و آسمان ها نکشند بار دستت
به خدا ردیف شعرم شده بود چشمت اما
چه کنم كه طبع وحشی شد امیدوار دستت
────┤ ♩♪♫♪♩♫♪♩♫♪♩ ├──── آهنگ محمد شهریاری یادگار